داستان "سرود کریسمس" داستان نمایندهی پیرمرد خسیس، ثروتمند و بداخلاقی است که نهتنها خودش در مهمانی کریسمس خواهرزادهاش فرد حاضر نمیشود، بلکه کارمندش باب کراچیت را نیز آزار داده و مانع دیدار او با خانوادهاش میشود. تا اینکه در شب کریمس ارواحی از جمله روح شریک و دوستش مارلی را میبیند که حال و روز..